امير محمدامير محمد، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

بهانه قشنگ زندگی

به تو نگم به کی بگم

همدم کوچولوی مامان،پسرم این روزها اینقدر فکرم مشغوله و دل نگران آینده هستم  که حتی بعضی وقتها لحظه ای فرصت برای ثبت خاطرات و لحظات زندگی برام نمی ذاره فقط می دوم تا به روزمرگی زندگی برسم و می دونم اگه ثانیه ای بایستم روزها عقب خواهم افتاد.ای کاش بزرگتر از این که حالا هستی بودی تا باهات دردل کنم چون یقین دارم هیچکس مثل فرزند نمی شینه پای دردل مادر و حتی اگه کاری از دستش برنیاد با حرفاش آرامش می ده ای کاش .... فقط خدا می دونه که بعد از وقت اداری فقط به خاطر آرامش تو تلاش می کنم .هرچند خود خدا شاهد است کوشش صبحگاهم هم برای آرامش توست هرچند خیلی ها اینو باور ندارن و فکر می کنن فقط به خاطر دل خودمه که صبح تا بعداز ظهر ر...
14 دی 1390

چرا باید به مادران احترام بگذاریم

چون ما را با درد به دنیا می‌آورد و بلافاصله با لبخند می‌پذیرد چون شیرشیشه را قبل از اینکه توی حلق ما بریزند ، پشت دستشان می‌ریزند         چون وقتی تب می‌کنیم، آن‌ها هم عرق می‌ریزند چون وقتی توی میهمانی خجالت می‌کشیم و توی گوششان می‌گوییم سیب می خوام، با صدای بلند می‌گویند منیر خانوم بی زحمت یه سیب به این بچه بدهید و ما را عصبانی می‌کند و وقتی پدرمان ما را به خاطر لگد زدن به مادر کتک می‌زند، با پدر دعوا می‌کنند چون وقتی در قابلمه غذا را برمی دارند، یک بخاری بلند می شود که آدم دلش می خواهد غذا را با قابلم...
14 دی 1390

در دلهای مادرانه

پسرم امیر محمد: در آغوشم که می گیرمت ، تمام وجودم غرق در لذتی می شود که در وصف نمی گنجد.ظاهرش این است که تو به من محتاجی. اما از خدا پنهان نیست که محتاج تر از تو به من ، منم که به تو محتاجم. مامانی برام دعا کن من امروز به خاطر یادآوری خاطرات گذشته زندگیم خیلی سر در گم و ناراحتم کمکم کن تا فراموش کنم آنچه را که نباید به یاد آورم. هرچندوجود تو نشانگر این است که بعد از تمام مشکلات خدا لطفش را شامل حالم کرده تا با مادر بودن دنیایی پر از نشاط و آرامش داشته باشم.   ...
14 دی 1390

معبودا

خدای مهربانم ... ! تنها تمنای من از دریای مهرت ... تنها خواهش من از وسعت بخشندگی ات ... تنها نیاز من از بیکرانگی قدرتت ... این ست که ... ! بهترین ها را در لحظه لحظه زندگی ام به من و خانواده ام هدیه کنی . و بگذار تا طعم آرامش و عشق را برای همیشه بچشیم . خدای مهربانم ... ! برای هر آنچه که به من عطا کردی شکر و سپاس بی نهایت مرا بپذیر ! ...
14 دی 1390

می نویسم برای تو

برای تو می نویسم که بودنت بهار و نبودنت خزانی سرد است. تویی که تصور حضورت سینه بی رنگ کاغذم را نقش سرخ عشق می زند. در کویر قلبم از تو برای تو می نویسم. ای کاش در طلوع چشمان تو زندگی می کردم تا مثل باران هر صبح برایت شعری می سرودم . آن گاه زمان را در گوشه ای جا می گذاشتم و به شوق تو اشک می شدم و بر صورت مه آلودت می لغزیدم . ای کاش باد بودم و همه عمر را در عبور می گذراندم تا شاید جاده ای دور هنوز بوی خوب پیراهنت را وقتی از آن می گذشتی در خود داشته باشد که مرهمی شود برای دلتنگی هایم ... ...
13 دی 1390

بازهم عید کریسمس

امروز اولین روز سال 2012 هست و سال جدید میلادی از امروز شروع میشه. امیدوارم سال خوبی برای همه بچه های دنیا باشه سال صلح و آرامش در گوشه گوشه دنیا که با آرامش دنیا ،کودکان ، پدران و مادران در کنار هم آرامش خواهند داشت بیایید با هم از خدا بخواهیم. Joy resounds in the hearts of those who believe in the miracle of Christmas! Wishing you all the peace, joy, and love of the season! Season’s Greetings! لذت در قلب کسانی که به معجزه ی کریسمس اعتقاد دارند بازتاب میکند. برای تو تمام صلح ، لذت و عشق این فصل رو آرزو میکنم . تغییر فصل رو بهت تبریک میگم پسر خوبم ...
11 دی 1390